دلم سوخت

به وبلاگ من خوش آمدید

.

عصبی و ناراحتم با ماشین خودمون شاخ به شاخ زدم به ماشین داداشم طلق چراغ ماشین داداشم شکست، سپرش از جاش دراومد ولی خداروشکر نشکسته ماشین خودمون کنار چراغ یکم غر شد و طلق پروژکتور شکست داداشم و امیر هیچی بهم نگفتن امیر نبود اما زنگ زد انقد حرف زد هی گفت فدای یه تار موت، ماشین میلیاردی نداریم که، آهن پارس
+ نوشته شده در جمعه 10 تير 1401ساعت 18:26 توسط نویسنده |